لغتنامه دهخدا
غلفاء. [ غ َ ] (ع ص ) مؤنث اَغلَف . (اقرب الموارد). رجوع به اغلف شود. || زمین چراناکرده که در آن گیاه ریزه و کلان باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || قوس غلفاء؛ کمان درغلاف کرده . (منتهی الارب ) (آنندراج ): سیف اغلف و قوس غلفاء؛ ای فی غلاف ، و کذلک کل شی ٔ فی غلاف . (اقرب ال