غلفلغتنامه دهخداغلف . [ غ َ ] (ع مص ) در غلاف کردن شیشه را. (منتهی الارب ). در غلاف کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ). پوشانیدن شیشه و در غلاف کردن آن . (از اقرب الموارد).
غلفلغتنامه دهخداغلف . [ غ َ ل َ ](ع مص ) بی ختنه ماندگی مرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). اغلف بودن مرد. (اقرب الموارد). بی ختنه ماندن مرد.
غلفلغتنامه دهخداغلف . [ غ ُ ] (ع اِ) ج ِ غِلاف . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). رجوع به غلاف شود : و قالوا قلوبنا غلف . (قرآن 88/2). و له [ لجوز القطا
غلفلغتنامه دهخداغلف . [ غ ُ ل ُ ] (ع اِ) ج ِ غِلاف . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به غلاف شود.
قلفلغتنامه دهخداقلف . [ ق َ ل َ ] (ع مص ) از بن بریدن غلاف سر نره .(منتهی الارب ). رجوع به قَلف شود. || بی ختنه ماندن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ): قَلِف َ الصبی قلفا؛ لم یخ
قلفلغتنامه دهخداقلف . [ ق َ ] (ع اِمص ) از بن برکندگی ناخن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). اسم است اقتلاف را. (منتهی الارب ). اسم است قِلفه را. (اقرب الموارد). || (مص ) بریدن
قلفلغتنامه دهخداقلف . [ ق ِ ] (ع اِ) زنبیل از برگ خرما. (منتهی الارب ). الدوخلة. (اقرب الموارد). || پوست درخت هرچه باشد یا پوست درخت کندر، که بدان بخور کنند یا پوست درخت انار.
غُلْفٌفرهنگ واژگان قرآندر غلافها - در پرده ها پوشيده شده ها (جمع کلمه اغلف است و اغلف به معناي چيزي است که در پردههائي پوشيده شده باشد و قلب اغلف قلبي است که پردههائي بر آن افتاده باش
غُلْفٌفرهنگ واژگان قرآندر غلافها - در پرده ها پوشيده شده ها (جمع کلمه اغلف است و اغلف به معناي چيزي است که در پردههائي پوشيده شده باشد و قلب اغلف قلبي است که پردههائي بر آن افتاده باش
غلفةلغتنامه دهخداغلفة. [ غ ُف َ ] (ع اِ) غلاف سر نره . (منتهی الارب ) (آنندراج ). پوست ختنه نابریده . (دهار). پوستکی که ختنه کننده آن راببرد. قُلفَة. غُرلَة. ج ، غُلَف . (اقرب ا