یانکیلغتنامه دهخدایانکی . (اِ) نامی است که مردم انگلستان به استهزا به مردم اتازونی داده اند و سپس از طرف جنوبی های آمریکا به شمالیها داده شده و اکنون در همه جا این نام از روی استهزا و خشم به امریکائیان اطلاق میشود. (از لاروس ).
انقیلغتنامه دهخداانقی . [ اَ قا ] (ع ص ) رجل انقی ؛ مرد باریک بینی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || دقیق القصب . (از اقرب الموارد). آنکه استخوان قصب باریک دارد. (یادداشت مؤلف ). || (ن تف ) نفی تر. (از اقرب الموارد). پاکیزه تر. پاک تر.- امثال : <span class=
انکژلغتنامه دهخداانکژ. [ اَ ک ُ ] (سانسکریت ، اِ) آهنی سرکج که بدان فیل را رانند. (ناظم الاطباء). و رجوع به انگژ شود.
انکیلغتنامه دهخداانکی . [ اَ کا ] (ع ن تف ) کشنده تر. مجروح کننده تر : و صار فواته اذکی و انکی علی جنبی من وخز الردینی .(از تاریخ بیهق ص 244).
عنقیلیلغتنامه دهخداعنقیلی . [ ] (اِ) اسم یونانی شلجم است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (مخزن الادویه ). رجوع به شلجم شود.
تجویبلغتنامه دهخداتجویب . [ ت َج ْ ] (ع مص ) گریبان کردن پیراهن را.(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد). || جَوَّب َ الشی َٔ؛قطع وسطه و فی حدیث علی : اخذت ُ اِهاباً معطوناً فجوبت ُ وسطه ُ و ادخلته ُ فی عنقی . (ذیل اقرب الموارد).
تقی الدین تمیمیلغتنامه دهخداتقی الدین تمیمی . [ ت َ قی یُد دی ن ِ ت َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ القادر التمیمی الغزی القاضی المصری الحنفی . در سال 950 هَ . ق .متولد شد و در سال 1010 درگذشت او راست حاشیه ای بر شرح الفیة: ابن مالک . السیف البراق
طحالیهلغتنامه دهخداطحالیه . [ طِ لی ی َ ] (ع ص نسبی ) عضله ٔ طُحالیه . مستطیل و مسطح در جزء خلفی عنق و فوقی ظهر واقع شده . اتصالات از فوق در فاصله ٔ پست و بلندی که در میان دو خط منحنی است به قمحدوه و بسطح خلفی زائده ٔ حلمه ای و بزوائد اجنحه ٔ دو یا سه فقره ٔ اول عنق پیوسته ، پس تارهای آن به تحت
عنقیلیلغتنامه دهخداعنقیلی . [ ] (اِ) اسم یونانی شلجم است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (مخزن الادویه ). رجوع به شلجم شود.
بدعنقیلغتنامه دهخدابدعنقی . [ ب َ ع ُ ن ُ ] (حامص مرکب ) در تداول عوام ، کج خلقی . سخت بدخویی . (یادداشت مؤلف ).