عمومةلغتنامه دهخداعمومة. [ ع ُ م َ ] (ع مص ) عمومت . عَم ّ گردیدن . (از منتهی الارب ): بینی و بین فلان عمومة (از اقرب الموارد)؛ بین من و او نسبت ِ عم بودن موجوداست . || (اِ) ج ِ عم ّ. رجوع به عم ّ شود.
حمامهلغتنامه دهخداحمامه . [ ] (اِخ ) نام یک قصبه و اسکله ای است در ساحل شرقی تونس و 3000 تن نفوس دارد. روغن زیتون و گندم از این محل صادر میشود. یک سور گرداگرد وی را فراگرفته در بیرون سور باغها و بستانهای دلگشا و باصفا دارد ونیز بناهای عالی در آن مشاهده میگردد
اعمةلغتنامه دهخدااعمة. [ اَ ع ِم ْ م َ ] (ع اِ) ج ِ عَم ّ، برادر پدر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اَعمام . عُمومَه . اَعُم ّ. (منتهی الارب ).
اعملغتنامه دهخدااعم . [ اَ ع ُم م ] (ع اِ) ج ِ عَم ّ، بمعنی برادر پدر، یا هر کس که پدرش با پدر تو از یک صلب یا یک بطن باشد. اَعمام . عُمومَة. (از اقرب الموارد).
اعماملغتنامه دهخدااعمام . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ عَم ّ، برادر پدراست . (آنندراج از منتخب از غیاث اللغات ). ج ِ عَم ّ،بمعنی برادر پدر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ عَم ّ، برادر پدر و گفته اند هر کس که پدر او با پدر تو از یک صلب یا یک بطن باشند. (از اقرب الموارد). عُمومه . (منتهی الارب ) (اقرب
عملغتنامه دهخداعم . [ ع َم م ] (ع اِ) برادر پدر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از لسان العرب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). برادر پدر، خواه آن برادر صلبی و پدری باشدیا بطنی و مادری . (از اقرب الموارد). ج ، أعمام ، عُمومة، أعمَّة، أعُم ّ (لسان العرب ) (تاج العروس )