لغتنامه دهخدا
علی عنبری . [ ع َ ی ِ ع َم ْ ب َ ](اِخ ) ابن حصین بن مالک بن خشخاش عنبری تمیمی . مکنی به ابوالحر. وی را در بصره ثروتی بود ولی در مکه ساکن گشت . در عهد مروان بن محمد در مکه به طرفداری از طالب الحق که یکی از مخالفان مروان بود تظاهر کرد از این رو او را دستگیر کردند و به مدینه فر