علنلغتنامه دهخداعلن . [ ع َ ل َ ] (از ع ،ص ، اِ) مأخوذ از عربی ، با تغییر حرکت لام از کسره به فتحه . آشکارا. ضد سرّ. (غیاث اللغات و آنندراج از صراح و شرح نصاب ). و رجوع به عَل
علنلغتنامه دهخداعلن . [ ع َ ل َ ] (ع مص ) پیدا گردانیدن . (از منتهی الارب ). پیدا و آشکار کردن . (ناظم الاطباء). || آشکار گردیدن .(منتهی الارب ). پدید آمدن و پخش شدن (خلاف نهان
علنلغتنامه دهخداعلن . [ ع َ ل ِ ] (ع ص ) آشکار و هویدا. (ناظم الاطباء). ظاهر و منتشر و خلاف مخفی . (از اقرب الموارد).و متداول فارسی زبانان ، عَلَن . رجوع به عَلَن شود.
النلغتنامه دهخداالن . [ اِ ] (اِخ ) محلی است در پیرنه ٔ شرقی جزء ناحیه ٔ پرپینیان فرانسه ، در نزدیکی رودخانه ٔ تش . سکنه ٔ آن 5100 تن است .
النلغتنامه دهخداالن . [ اِ ل ِ ] (اِخ ) خانم جکسن . او راست : الدروس الاولیة فی الفلسفةالطبیعیة و مبادی علم الهیئة. (از معجم المطبوعات ج 1 ستون 702 - 703).
النلغتنامه دهخداالن . [ اُ ل ِ ] (اِخ ) از قدیمترین شاعران یونان . وی در «دلف » و «دلوس » معابد شمس را ایجاد کرد و پرستش خورشید را بنیاد نهاد. اشعار او در معابد ترنم میشده است
علناًلغتنامه دهخداعلناً. [ ع َ ل َ نَن ْ ] (ع ق ) بطور آشکارا و هویدا. (ناظم الاطباء). آشکار. آشکارا. علنی .
علنیلغتنامه دهخداعلنی . [ ع َ ل َ ] (از ع ، ص نسبی ، ق ) مأخوذ از عربی ِ عَلِن . عَلَن . آشکارا. آشکار. علناً.- علنی شدن ؛ ظاهر شدن . فاش شدن . آشکار شدن . رجوع به علنی شود.-
علناًلغتنامه دهخداعلناً. [ ع َ ل َ نَن ْ ] (ع ق ) بطور آشکارا و هویدا. (ناظم الاطباء). آشکار. آشکارا. علنی .
علنیفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. آشکارا؛ هویدا.۲. (قید) = علناً علنی شدن: (مصدر لازم) آشکار شدن. علنی کردن: (مصدر متعدی) آشکار کردن.