صاحبمنصب رفتنیlame duckواژههای مصوب فرهنگستانمقام مسئولی که جانشین او مشخص شده است و هفتههای آخر مسئولیتش را میگذراند متـ . رفتنی
حلاملغتنامه دهخداحلام . [ ح َ ] (ع اِ) بره و بچه ٔ گوسفند را گویند و گویند عربی است . (برهان ). رجوع به حلاّم و حُلاّن شود.
حلاملغتنامه دهخداحلام . [ ح ُل ْ لا ] (ع اِ) بزغاله و بره . (حاشیه ٔ برهان چ معین از منتهی الارب ). بچه ٔ بز و گوسفند و بره . (آنندراج ). بزغاله که از شکم گوسپند بیرون آید. گوسپند ریزه . بچه ٔ گوسپند. ج ، حلالیم . (مهذب الاسماء).
هلاملغتنامه دهخداهلام . [ هَُ ] (ع اِ) طعامی است که از گوشت و پوست گاوساله ترتیب دهند. (منتهی الارب ). گوساله ٔدر پوست پخته . (یادداشت مؤلف ) : عادت بر آن رفته است که آنچ از گوشت بزغاله سازند افسرد گویند و آنچ از گوشت گوساله کنند هلام گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). ||
نقطۀ همراستاییalignment pointواژههای مصوب فرهنگستان[حملونقل درونشهری-جادهای] نقطۀ مرجع مکانیای که از طریق آن خط محور علائم راهنمایی و رانندگی تنظیم میشود تا بیشترین امکان رؤیتپذیری حاصل شود [حملونقل ریلی] نقطۀ مرجع مکانیای که از طریق آن خط محور باریکۀ علامت ارسالی باید تنظیم شود تا بیشترین امکان رؤیتپذیری فراهم آید
دفتر ثبت علائمsignal bookواژههای مصوب فرهنگستاننوعی دفتر ثبت با جلد فلزی که همة علائم تبادلشده را در آن ثبت و ضبط میکنند