عشقهلغتنامه دهخداعشقه . [ ع َش َ ق َ / ق ِ ] (از ع ، اِ) نوعی از لبلاب است به عربی ، و بفارسی عشق پیچان خوانند. گویند لبن آن یعنی شیر آن موی را بسترد و شپش رابکشد. (برهان ) (آنن
عشقهفرهنگ انتشارات معین(عَ شَ قِ) [ ع . ] (اِ.) گیاهی است بالا - رونده با برگ های درشت و ساقه های نازک . میوة عشقه دارای اثر مسهلی است ولی خالی از سمیت نیست .
عشقهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهگیاهی با برگهای درشت و ساقههای نازک که به درخت میپیچد و بالا میرود؛ ازفچ؛ غساک؛ نویچ؛ جلبوب؛ دارسج.
عَشَقهHederaواژههای مصوب فرهنگستانسردۀ همیشهسبز بالاروندۀ بهندرت درختچهای از عشقهایان با حدود پنج گونه که معروفترین آنها با ریشههای هوایی مجهز به صفحات چسبنده هستند که منشأ ساقهای دارند؛
عَشَقهایانAraliaceaeواژههای مصوب فرهنگستانتیرهای از کرفسسانان با برگهای ساده و پایا که اغلب بالارونده هستند
سنفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهعشقه؛ گیاهی که بر درخت میپیچد: ◻︎ هست بر خواجه پیخته زفتن / راست چون بر درخت پیچید سن (رودکی: ۵۰۵).