عروضلغتنامه دهخداعروض . [ ع َ ] (ع ص ، اِ) شتر ماده ٔ ریاضت نایافته . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || کرانه و گوشه . (منتهی الارب ). ناحیه . (از اقرب الموارد). || راه در کوه .
عروضلغتنامه دهخداعروض . [ ع َ ] (اِخ ) مدینه و مکه و یمن است . و گویند مکه و یمن باشد. و برخی آن را مکه و طایف و حومه ٔ آنها دانسته اند. و آن را خلاف عراق نیز گفته اند و حکایت ک
اروزلغتنامه دهخدااروز. [ اُ ] (ع مص ) منقبض شدن ، چنانکه بخیلی با سؤال عطا. خود را درهم کشیدن . گرفته شدن ببخل . با هم آمدن . (تاج المصادر بیهقی ). فاهم شدن . (زوزنی ). || مجتم
عروض البلدلغتنامه دهخداعروض البلد. [ ع َ ضُل ْ ب َ ل َ ] (ع اِ مرکب ) (اصطلاح موسیقی ) قسمی از قول و حراره و تصنیف و کخ کخ و شرقی و زجل و موشح و موشحه و کاری و کان وکان و موالیا و قوم
عروضی سمرقندیلغتنامه دهخداعروضی سمرقندی . [ ع َ ی ِ س َ م َ ق َ ] (اِخ ) ابوالحسن نظام الدین یا نجم الدین احمدبن عمربن علی سمرقندی ، معروف به نظامی عروضی . از شعرا و نویسندگان قرن ششم هج
عروضیلغتنامه دهخداعروضی . [ ع َ ] (اِخ ) نام او محمدبن منصوربن حسن عروضی برجی ، مکنی به ابوسهل است .وی از اهالی اصفهان و محدث بود و حدیث را نزد ابونعیم حافظ و دیگران فراگرفت و اه
عروض البلدلغتنامه دهخداعروض البلد. [ ع َ ضُل ْ ب َ ل َ ] (ع اِ مرکب ) (اصطلاح موسیقی ) قسمی از قول و حراره و تصنیف و کخ کخ و شرقی و زجل و موشح و موشحه و کاری و کان وکان و موالیا و قوم
عروضیلغتنامه دهخداعروضی . [ ع َ ] (اِخ ) نام وی رزین بن زندور، و ملقب به عروضی و مکنی به ابونصر است . او شاعری است که اوزان تازه و غریبی از عروض را بکار میبرد و در این راه از است
عروضیلغتنامه دهخداعروضی . [ ع َ ] (ص نسبی ) منسوب است به عروض که از اوزان شعر بحث میکند. (از الانساب سمعانی ). رجوع به عروض شود.- وزن عروضی ؛ وزن کلمه است ازنظر حرکات و سکنات ،
عروضیةلغتنامه دهخداعروضیة. [ ع َ ضی ی َ ] (اِخ ) وی زنی ادیب و از اهالی اندلس بود و مولای ابوالمطرف عبدالرحمان بن غلبون کاتب بشمار میرفت . بسبب مهارتی که در فن عروض داشت این نام ب