طرماجلغتنامه دهخداطرماج . [ طَ ] (اِخ ) موضعی است در قول ابووجزه ٔ سعدی آنجا که گوید : کأن َّ صوت حداها و القرین بهاترجیع مغترب نشوان لجلاج نعب ُ الاشاهیب فی الأخبار یجمعهاو اللیل ساقطة اوراقه داج حتی اذاما ایالات ٌ جرت برحاًو قد ربعن الشوی عن
ترموشلغتنامه دهخداترموش . [ ت َ ] (اِ) درختی ترش مزه که ترمش نیز گویند. (ناظم الاطباء). و رجوع به لسان العجم شعوری ج 1 ورق 279 ب شود.