ضادیلغتنامه دهخداضادی . (ع ص ، اِ) خشمناک . ج ، ضُداة. || سخن زشت که بخشم آورد. ج ، ضوادی . || آنچه تعلل و بهانه کنندبدان و هیچ فعل محقق نشود برای وی . (منتهی الارب ).
خدمۀ غیرموظفdeadhead crewواژههای مصوب فرهنگستانخدمهای که بهعنوان مسافر در پرواز حضور داشته و وظیفه و مسئولیتی در حین آن پرواز بر عهده نداشته باشند
داذیلغتنامه دهخداداذی . (اِ) نوعی شراب . (آنندراج ). || دانه ای است تلخ . (آنندراج ). و رجوع به دادی شود.
ذاذیلغتنامه دهخداذاذی . [ ذی ی ] (ع اِ) نباتی است با خوشه ٔ دراز (جاء علی النسب ، ای بیاء مشدّده و لیس بِنسب ). رجوع به دادی شود.
عضادیلغتنامه دهخداعضادی . [ ع َ دی ی / ع ِ دی ی / ع ُ دی ی ] (ع ص نسبی ) رجل عضادی ؛ مرد بزرگ و سطبر بازو. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).