صوالجلغتنامه دهخداصوالج . [ ص َ ل ِ ] (ع اِ) ج ِ صَولَجان : الدهر یلعب بالوری لعب الصوالج بالکرة. (جهانگشای جوینی ). رجوع به صولجان و صَوالِجَه شود.
صولجلغتنامه دهخداصولج . [ ص َ ل َ ] (ع اِ) سیم . (منتهی الارب ). سیم نیک . (مهذب الاسماء). || (ص ) خالص و بی آمیغ از هر چیزی . (منتهی الارب ). رجوع به صولجه شود.