لغتنامه دهخدا
الماظ. [ اِ] (ع مص ) آب بر لب کسی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رسانیدن آب بر لبان کسی . (از اقرب الموارد). || پرخشم نمودن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). پرخشم کردن کسی را نسبت بدیگری . (از اقرب الموارد). || تصفیق ِ زن بافته ٔ خود را، و تصفیق بادوام و سنگین کردن لباس