شفعهلغتنامه دهخداشفعه . [ ش ُ ع َ / ع ِ ] (از ع ، اِمص ) همسایگی . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء).- حق شفعه ؛ حق خریداری که به همسایه و شریک ملک داده میشود. (ناظم الاطباء). و رجوع به شفعة شود.
شفعةلغتنامه دهخداشفعة. [ ش ُ / ش َ ع َ ] (ع اِ) شفعةالضحی ؛ دو رکعت نماز چاشت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). دو رکعت چاشت است ، و شفعه بدان نامیدند که از یک رکعت زاید است . (آنندراج ).
شفعةلغتنامه دهخداشفعة. [ ش ُ ع َ ] (ع مص ) شفعه . خواهشگری چیزی که شخصی میخواهد آنرا. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). خواهش کردن . (المصادر زوزنی ). || ضمیمه کردن چیزی بر چیزی که دارد تا زیاده گردد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ||
شفهةلغتنامه دهخداشفهة. [ ش َ ف َ هََ ] (ع اِ) لب . ج ، شفهات . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). و رجوع به شفة شود.
dialدیکشنری انگلیسی به فارسیشماره گیری کنید، صفحه شماره گیر، شاخص، صفحهء مدرج ساعت، صفحه عقربك دار، شماره گرفتن، گرفتن تلفن یا رادیو و غیره
dialsدیکشنری انگلیسی به فارسیشماره گیری می کند، صفحه شماره گیر، شاخص، صفحهء مدرج ساعت، صفحه عقربك دار، شماره گرفتن، گرفتن تلفن یا رادیو و غیره
صفحهفرهنگ فارسی عمید۱. روی چیزی؛ رویه؛ سطح.۲. یک روی از هر برگ کتاب.⟨ صفحهٴ فلوئورسان: صفحۀ شیشهای که با مادهای پوشانده شده که وقتی اشعۀ ایکس روی آن میتابد میدرخشد؛ پردۀ فلوئورسان.
صفحهلغتنامه دهخداصفحه . [ ص َ ح َ ] (اِخ ) دهی از دهستان نهر هاشم بخش مرکزی شهرستان اهواز. در 33هزارگزی جنوب خاوری اهواز 10هزارگزی خاور راه آهن اهواز به خرمشهر و کنار کارون . دشت . گرمسیر. دارای 65<
صفحهلغتنامه دهخداصفحه . [ ص َ ح َ ] (اِخ )دهی از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز. 48هزارگزی جنوب اهواز 3هزارگزی باختر راه اهواز به آبادان است . دشت . گرمسیر. دارای 60 تن سکنه . آب از چاه
صفحهفرهنگ فارسی عمید۱. روی چیزی؛ رویه؛ سطح.۲. یک روی از هر برگ کتاب.⟨ صفحهٴ فلوئورسان: صفحۀ شیشهای که با مادهای پوشانده شده که وقتی اشعۀ ایکس روی آن میتابد میدرخشد؛ پردۀ فلوئورسان.
صفحهلغتنامه دهخداصفحه . [ ص َ ح َ ] (اِخ ) دهی از دهستان نهر هاشم بخش مرکزی شهرستان اهواز. در 33هزارگزی جنوب خاوری اهواز 10هزارگزی خاور راه آهن اهواز به خرمشهر و کنار کارون . دشت . گرمسیر. دارای 65<
صفحهلغتنامه دهخداصفحه . [ ص َ ح َ ] (اِخ )دهی از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز. 48هزارگزی جنوب اهواز 3هزارگزی باختر راه اهواز به آبادان است . دشت . گرمسیر. دارای 60 تن سکنه . آب از چاه
باب صفحهلغتنامه دهخداباب صفحه . [ ص َ ح َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سرویزن بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت در 30هزارگزی جنوب خاوری ساردوئیه ، سر راه مالرو جیرفت به ساردوئیه . سکنه ٔ آن 50 تن . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج <span clas
تنظیم صفحهpage setupواژههای مصوب فرهنگستانیکی از زیرگزینههای پرونده که امکانات تنظیم مشخصات اصلی صفحه از قبیل طول سطر و فاصلۀ بین سطرها را فراهم میکند