صادلغتنامه دهخداصاد. (ع اِ) حرفی است از حروف هجاء. رجوع به «ص » شود. || بمعنی صید است که بیماریی باشد (شتران را). || روی و مس یا نوعی از آن . (منتهی الارب ). || دیگ رویین و سنگ
صادفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. نام حرف «ص».۲. سیوهشتمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۸۸ آیه؛ داوود.
ثعدلغتنامه دهخداثعد. [ ث َ ] (ع ص ، اِ) رُطب یا غوره ٔ خرمای نرم شده و آب گرفته . || بَقل ثعد؛ تره ٔ تازه و تر. || ثری ثعد؛ خاک نرم . || ماله ثعد و لامعد؛ نیست او را اندک و بسی
صادقدیکشنری عربی به فارسیدوستانه رفتار کردن , همراهي کردن با , قلبي , صميمي , از روي صميميت , خالص , بي ريا , راستگو , صادق , راست , از روي صدق وصفا