تونل شوکshock tunnelواژههای مصوب فرهنگستانتونل بادی که در آن سیال با سرعت بالا جریان مییابد و شوکهایی با ماخ 6 تا 25 تولید میکند
لولۀ شوکshock tubeواژههای مصوب فرهنگستانتونل بادی که در پژوهشهای فوقِصوتی کاربرد دارد و در آن سیال با فشار بالا جریان مییابد و در آزمونگاه به سرعت بسیار بالایی میرسد
مرحلۀ شوک و انکارdenial and shock stageواژههای مصوب فرهنگستاننخستین مرحله از پنج مرحلۀ فرایند مرگ که دورۀ زودگذر و حادی است و در آن فرد با شناسایی و پذیرش اینکه به یک بیماری کشنده مبتلاست، دچار اضطراب شدیدی میشود
شیکلغتنامه دهخداشیک . (ص ) شل را گویند یعنی دست و پای که در آن گیرایی و قدرت رفتار نباشد. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (برهان ) : چون برافروزی رخ از باده کله سازی یله دستهایم شیک گردد پایهایم شیشله . بلعمی .|| سست و کاهل و ناتوان . (
شیکلغتنامه دهخداشیک . (فرانسوی ، ص ) واژه ٔ فرانسوی ، در فارسی به معنی خوش لباس و دارای سر و وضع مرتب بکار می رود. گاه نیز این صفت را برای اشیاء زیبا و جالب توجه بکار می برند: خانه ٔ شیک ، مبل شیک و غیره . (فرهنگ لغات عامیانه ). زیبا. قشنگ . ظریف . || نیکوجامه . (فرهنگ فارسی معین ).
شیکدیکشنری فارسی به انگلیسیa la mode, chic, dapper, de rigueur, dressy, fashionable, mod, natty, rakish, sleek, smart, spruce, style, stylish, swinger, swinging
گوشیکلغتنامه دهخداگوشیک . (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش قاین شهرستان بیرجند. واقع در 17هزارگزی جنوب قاین و 9هزارگزی باختر راه شوسه ٔ عمومی قاین به بیرجند. کوهستانی و هوای آن معتدل است و 143</spa
مشیکلغتنامه دهخدامشیک . [ م َ ] (اِ) رجوع به مشیا و ایران در زمان ساسانیان تألیف کریستن سن ص 169 شود.
کشیکلغتنامه دهخداکشیک . [ ک َ / ک ِ ] (ترکی ، اِ) پاسبان . نگهبان . || مرد پاسبان . (ناظم الاطباء). قراول . نگهبان پاسدار. || نوبت دار. (یادداشت مؤلف ). || نوبت پاسبانی . (آنندراج ). || وظیفه ٔ مراقبت در کارهای لشکری در مدتی محدود از شب یا روز. قراولی . (یاد
وشیکلغتنامه دهخداوشیک . [ وَ ] (ع ص ) شتابی کننده . (غیاث اللغات ). شتابکار و سریع. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). زود. (مهذب الاسماء). مذکر و مؤنث در وی یکسان است . گویند: رجل وشیک و امراءة وشیک . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || پیک تیزرفتار. (غیاث اللغات ) (آنند