سرمایشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی مایش، سردسازی، خنکسازی، تبرید، انجماد، یخبندان، مادۀ تبرید اطفا، آتشنشانی، خاموشکننده▼ تهویه، باد، یخچال، ارکاندیشن، سردكننده سرما
خَم سرمایشcooling curveواژههای مصوب فرهنگستاننمودار تغییر دما برحسب زمان برای جسمی که در حال سرد شدن است
شیرماستلغتنامه دهخداشیرماست . (اِ مرکب ) حقین . (دهار). در تداول عامه ٔ گناباد خراسان و مشهد شیرماست را «گرماست » گویند اماحقین به معنی شیر دوشیده است که بر شیر خفته ریزند برای برآوردن کره . (یادداشت محمدِ پروین گنابادی ).
شیرماستلغتنامه دهخداشیرماست . (اِ مرکب ) حقین . (دهار). در تداول عامه ٔ گناباد خراسان و مشهد شیرماست را «گرماست » گویند اماحقین به معنی شیر دوشیده است که بر شیر خفته ریزند برای برآوردن کره . (یادداشت محمدِ پروین گنابادی ).