کیفر

keyfar

۱. سزا؛ جزا؛ مکافات.
۲. [قدیمی] سنگی که بر سر دیوار برج یا قلعه می‌گذاشتند که وقتی دشمن نزدیک شود بر سرش بزنند.
⟨ کیفر بردن: (مصدر لازم) [قدیمی] به سزای عمل خود رسیدن.
⟨ کیفر دادن: (مصدر متعدی) سزای عمل کسی را دادن.

۱. انتقام، تادیب، تقاص، تنبیه، جزا، عقوبت، مجازات، مکافات
۲. تغار
۳. مشک ≠ پاداش

کیفر

لغت‌نامه دهخدا

کیفر. [ ک َ / ک ِ ف َ ] (اِ) مکافات بدی . (فرهنگ رشیدی ). مکافات نیکی و مکافات بدی را گویند، و به عربی جزا خوانند. (برهان ). پاداش و جزای عمل بد. (غیاث ). به معنی مکافات است ، در جای مکافات بدی استعمال می شود چنانکه پاداش در محل تلافی خوب . (

خرید اشتراک
افزودن واژه
افزونه مرورگر
درباره
ارتباط با ما