صیدبندلغتنامه دهخداصیدبند. [ ص َ / ص ِب َ ] (نف مرکب ) صیاد. شکارگیر. شکارگر : اگر درد سخن میداشت صائب صیدبند ماز گوهر چون صدف میکرد آب و دانه ٔ ما را. صائب (از آنندراج ).شکاری نیستم کآرایش فتراک را