شکرفاملغتنامه دهخداشکرفام .[ ش َ ک َ ] (ص مرکب ) شکری . شکری رنگ . به رنگ شکر. سپید که کمی به زردی زند. (یادداشت مؤلف ) : نقاب شکرفام بندد هوا راچو صبح از شکرخنده دندان نماید. خاقانی .و رجوع به شکری شود.
شکرخندهلغتنامه دهخداشکرخنده . [ ش َ ک َ / ش َک ْ ک َ خ َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) شکرخند. (ناظم الاطباء). به معنی شکرخند است که تبسم باشد. (برهان ). تبسم دلپسند را گویند. (انجمن آرا). || تبسم و خنده ٔ شکرلبان . (آنندراج ). شکرخند. ت