شقیریلغتنامه دهخداشقیری . [ ش ُ ق َ ] (اِخ ) ابوالعلاء احمدبن عبیداﷲ شقیری بغدادی . در دمشق سکونت داشت و در آنجا از هیثم بن خلف دوری و حامدبن محمدبن شعیب بلخی و جز آن دو حدیث شنید و عبدالوهاب بن عبداﷲ دمشقی از او روایت دارد. (از لباب الانساب ).
شقیریلغتنامه دهخداشقیری . [ ش ُ ق َ ] (اِخ ) ابوبکر احمدبن حسن شقیری بغدادی . از محدثان است و از احمدبن عبید روایت کرد و ابوبکربن شاذان و جز وی از او روایت دارند. مرگ وی بسال 317 هَ . ق . بود. (از لباب الانساب ).
شقیریلغتنامه دهخداشقیری . [ ش ُ ق َ ] (ص نسبی ) منسوب است به شقیر که نام اجدادی است . (از انساب سمعانی ).
شقریلغتنامه دهخداشقری . [ ش ُ ری ی ] (ص نسبی ) منسوب است به شقرةبن نکرةبن لکیزبن افصی بن عبدالقیس که قبیله ای از آنان هست . (از لباب الانساب ). منسوب به شقرة که نام پدر قبیله است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
شقریلغتنامه دهخداشقری . [ ش َ ری ی ] (اِخ ) ابوبکر مطرف بن معقل شقری تمیمی . از ابن سیرین و حسن و شعبی روایت کرد، و نضربن شمیل و ابوداود طیالسی و جز وی از او روایت دارند. اخبار او موثق است . (از لباب الانساب ).
شقریلغتنامه دهخداشقری . [ ش َ ری ی ] (ص نسبی ) منسوب است به شقرةبن الحارث بن تهم که نام اصلی او معاویه است . || منسوب است به شقرةبن نبت بن ادد. (از لباب الانساب ).
شقریلغتنامه دهخداشقری . [ ش ِ را ] (ع اِ) نوعی از خرمای نیکو و اعلا. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
شکرپیچلغتنامه دهخداشکرپیچ . [ ش َ ک َ / ش َک ْ ک َ ] (ن مف مرکب ) کاغذی که در او شکّر و امثال آن پیچند. (آنندراج ). کاغذی که حلواها را بدان می پیچند. (ناظم الاطباء) : کاغذ خام بود شکّرپیچ کاغذ پخته بود معنی سنج .<p class="aut