شراعدیکشنری عربی به فارسیبادبان , شراع کشتي بادي , هر وسيله اي که با باد بحرکت درايد , باکشتي حرکت کردن روي هوا با بال گسترده پرواز کردن , با ناز وعشوه حرکت کردن
شراعلغتنامه دهخداشراع . [ ش َ ] (ع اِ) کتان فروش . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). فروشنده ٔ کتان نیکو. (از اقرب الموارد).
شراعلغتنامه دهخداشراع . [ ش ِ ] (ع اِ) زه کمان مادام که بر کمان است . || گردن شتر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || بادبان کشتی . ج ، اشرعة و شرع . (از منت
شراءلغتنامه دهخداشراء. [ ش َ ] (اِخ ) ...بالا. از دهستانهای بخش وفس شهرستان اراک . شراء از دو دهستان بالا و پایین و از 108 قریه ٔ بزرگ و کوچک تشکیل شده است و جمعیت آن در حدود 50
شراءلغتنامه دهخداشراء. [ ش َ ] (اِخ ) ...پایین . در خاور شهرستان همدان واقع شده است و خود شراء بدو قسمت بالا و پایین تقسیم میشود بالا جزء شهرستان اراک و شراء پایین در شهرستان هم
شراءلغتنامه دهخداشراء. [ ش َ ] (اِخ ) نام کوهی است در دیار بنی کلاب و شراء دو جایگاه است : یکی شراء بیض از آن بنی کلاب و دیگر شراء سوداء متعلق به بنی عقیل در قسمت آخر اعراف عمره
شراءلغتنامه دهخداشراء. [ ش َ ] (ع اِ) لغتی است در شری به معنی ناحیه . (از اقرب الموارد). رجوع به شری شود.
شراعةلغتنامه دهخداشراعة. [ ش َ ع َ ] (ع اِمص ) شجاعت و جرأت . (از اقرب الموارد). دلیری و جرأت . (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).