سهام1shares, stock, equities1واژههای مصوب فرهنگستانسرمایهای بهصورت بخشی از مایملک شرکت که متناسب با آن صاحب سرمایه در بخشی از خالص درآمد شرکت سهیم میشود
سپارشلغتنامه دهخداسپارش . [ س ِ / س ُ رِ ] (اِمص ) کسی را به کسی سپردن برای اهتمام و تیمار وی . (بهار عجم ). سپردن و در عرف سپردن کسی را به کسی برای اهتمام و تیمار وی . (آنندراج ) : اگر در مصاف یکی کشته آید نامش ازجریده ٔ بندگان مسترید
سپارشدیکشنری فارسی به انگلیسیcommendation, consignment, delegation, devolution, emphasis, order, recommendation
فشردهساز شارششعاعیradial-flow compressorواژههای مصوب فرهنگستانفشردهسازی که در آن شاره بهصورت محوری وارد و بهصورت شعاعی خارج میشود متـ. کمپرسور شارششعاعی
فشارشلغتنامه دهخدافشارش . [ ف ِ رِ ](اِمص ) فشار دادن . (فرهنگ فارسی معین ) : بزر سفره ٔ پشت از فشارش امعاءبسیم کان میان ران ز جنبش اعصاب .خاقانی .
دیداریسازی شارشflow visualizationواژههای مصوب فرهنگستانهر شیوهای که بهکمک آن الگوهای شارش قابل دیدن شود
بخش واشارشreverse flow regionواژههای مصوب فرهنگستانمحلی بر روی دیسک چرخانه که در آن جریان هوایی که از میان دیسک میگذرد در خلاف جهت جریان طبیعی موتور است