بُرشگر ششبازهsix-base cutter,six-base-pair cutterواژههای مصوب فرهنگستانزیمایهای برشگر که یک توالی ششنوکلئوتیدی خاص را شناسایی میکند و برش میدهد نیز: ششبُر six-cutter
موتور ششسیلندرsix-cylinder engineواژههای مصوب فرهنگستانموتوری که شش سیلندر دارد که ممکن است خطی یا خورجینی چیده شده باشند
سیجلغتنامه دهخداسیج . (اِخ ) دهی است از دهستان چولائی بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. دارای 542 تن سکنه . آب آن از رودخانه . محصول آنجاغلات و بنشن است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
سیجلغتنامه دهخداسیج . (اِخ ) دهی است جزء دهستان مرکز بخش آستارا شهرستان اردبیل . دارای 211 تن سکنه . آب آن از رودخانه و چشمه . محصول آن غلات ، تهیه ٔ زغال . شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
سیجلغتنامه دهخداسیج . [ س َ ] (اِ) مویز است که انگور خشک شده باشد. (برهان ) (آنندراج ). مویز. (فرهنگ رشیدی ).
خسیجلغتنامه دهخداخسیج . [ خ َ ] (ع اِ) خرگاه و گلیم بافته شده از پشم . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ). خسی . رجوع به خسی شود.
سیجلغتنامه دهخداسیج . (اِخ ) دهی است از دهستان چولائی بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. دارای 542 تن سکنه . آب آن از رودخانه . محصول آنجاغلات و بنشن است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
سیجلغتنامه دهخداسیج . (اِخ ) دهی است جزء دهستان مرکز بخش آستارا شهرستان اردبیل . دارای 211 تن سکنه . آب آن از رودخانه و چشمه . محصول آن غلات ، تهیه ٔ زغال . شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
سیجلغتنامه دهخداسیج . [ س َ ] (اِ) مویز است که انگور خشک شده باشد. (برهان ) (آنندراج ). مویز. (فرهنگ رشیدی ).