سَوَّلَتْ لَکُمْفرهنگ واژگان قرآنخوب جلوه داد به شکلي که بديهايش ديده نشد (از مصدر تسويل ، به معناي جلوه دادن چيزي است که نفس آدمي حريص بر آن است ، به طوري که زشتيهايش هم در نظر زيبا شود . )
صولتلغتنامه دهخداصولت . [ ص َ / صُو ل َ ] (از ع مص ، اِمص )حمله بردن . (غیاث اللغات ). صولة. حمله : هیبت او کوه را بند کمر درشکست صولت او چرخ را سقف گهر درشکست . خاقانی .صولتت باد سایه دار ظفرد
صولتلغتنامه دهخداصولت . [ ص َ ل َ ] (اِخ ) از شعرای متأخر هندوستان است . بسال 1285 هَ . ق . در جوانی درگذشت . دیوان مرتبی شامل دوهزار بیت دارد. او راست :الهی آب و رنگ دلربائی ده بیانم رابه آب جوی حسن گلرخان تر کن زبانم راز بس کاهیده ام در مهر روی
صولتفرهنگ فارسی معین(صُ یا صَ لَ) [ ع . صولة ] 1 - (مص ل .) برجستن و حمله کردن . 2 - (اِمص .) هیبت . 3 - حمله . 4 - قدرت ، نفوذ.
صولتفرهنگ مترادف و متضاد۱. حشمت، سطوت ۲. رعب، مهابت، هیبت ۳. خشم، غضب، قهر ۴. حمله ۵. توانمندی، قدرت، نیرو