لغتنامه دهخدا
سوس . (ع اِ) اصل . || طبیعت . (منتهی الارب ) (برهان ) (آنندراج ). || گیاه خشکی است مانند اسپست . (برهان ). || درختی است که بیخ آنرااصل السوس و اصابعالسوس میگویند. (برهان ). در اروپای قرون وسطی «ریگلیسا» و در فرانسوی «رگلیس » گویند.(حاشیه ٔ برهان قاطع از تاریخ طب لکلرک ). درخت