مجموعۀ احساسیsoap opera, soap, soaperواژههای مصوب فرهنگستانمجموعۀ تلویزیونی سبک و احساسی که معمولاً در طول روز پخش میشود
صابون فلزیmetallic soapواژههای مصوب فرهنگستاننمک اسیدهای استئاریک یا اولئیک یا پالمیتیک یا لوریک و یک فلز سنگین، مانند کبالت یا مس که از آن برای خشککردن درپوش رنگها و جوهرها، در قارچکشها و مواد ضد آب، استفاده میکنند
رسواییلغتنامه دهخدارسوایی . [ رُس ْ ] (اِخ ) یارسوایی همدانی . از گویندگان قرن دهم هجری بود و شرح احوال او در قاموس الاعلام ترکی آمده است . رجوع به همان مأخذ و فرهنگ سخنوران و الذریعه ج 9 بخش 2 شود.
رسواییلغتنامه دهخدارسوایی . [ رُس ْ ] (حامص )رسوائی . فضیحت و مذلت . (آنندراج ). افتضاح و بی آبرویی و بدنامی و ذلت و فضیحت و بی حرمتی . (ناظم الاطباء).اِبَة. موئبة. خزی . فتنه . فضاح . فضاحة. فضوح . فضوحة. فضیحة. لوءة. مهانة. مهجرة. ویلة. هاجره . هتکَه َ. هون . (منتهی الارب ). حالت و کیفیت رسوا
رسواییلغتنامه دهخدارسوایی . [ رُس ْ ] (اِخ ) یا رسوایی جغتایی . پسر یادگاربیگ حالتی . از گویندگان قرن دهم هجری بود و شرح احوال او در نگارستان سخن ص 35 آمده است . رجوع به همان مأخذ و فرهنگ سخنوران شود.