سرسلسلهفرهنگ فارسی عمید۱. بانی و مؤسس یک سلسله یا طایفه؛ نخستین فرد از یک خاندان که یکی پس از دیگری پادشاهی کنند.۲. رئیس و پیشوا و بزرگتر یک فرقۀ مذهبی.
سرسلسلهفرهنگ فارسی معین( ~. س س لِ) (ص مر.) [ فا - ع . ] بانی و مؤسس یک سلسله یا یک طایفه ، رییس و پیشوا و بزرگتر یک فرقة مذهبی .
کالپوسلغتنامه دهخداکالپوس . (اِخ ) سرسلسله ٔ خانواده ٔ کالپورنیوس بوده است . (ترجمه ٔ تاریخ تمدن قدیم ص 496).
سرجنبانفرهنگ مترادف و متضادبانی، رئیس، رکن، رهبر، سرخیل، سردسته، سرسلسله، سرکرده، سلسلهجنبان، قاید، مهتر قوم
ژولوسلغتنامه دهخداژولوس . (اِخ ) نام سرسلسله ٔ خانواده ٔ ژول سزار (قیصر). (ترجمه ٔ تمدن قدیم فوستل دکولانژ ص 481).