زاگ سرخلغتنامه دهخدازاگ سرخ . [ گ ِ س ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آن را برومی قلقند گویند. (برهان قاطع). و رجوع به زاج احمر و زاج سرخ شود.
سرخ زولغتنامه دهخداسرخ زو. [ س ُ زُو ] (اِخ ) دهی از دهستان تکمران بخش شیروان شهرستان قوچان . دارای 165 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آن غلات و بنشن است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
سرخغشred outواژههای مصوب فرهنگستاناز دست رفتن بینایی براثر رسیدن بیشازحد خون به مغز در حرکات شتابدار و روبهپایین هواپیما
سرخغش خلبانpilot red outواژههای مصوب فرهنگستانحالتی که در آن خلبان بالگَرد در حرکت روبهپایین بالگَرد دچار سرخغش میشود
سرخگویچهسازیerythropoiesis, erythrocytopoiesisواژههای مصوب فرهنگستانتولید و ساختن سرخگویچه متـ . سرخگویچهزایی erythrogenesis