سحرخیزلغتنامه دهخداسحرخیز. [ س َ ح َ ] (نف مرکب ) آنکه پگاه برخیزد. که بامدادان زود از بستر خواب برخیزد. که صبح زود از خواب برخیزد : پگه تر زآن بتان عشرت انگیزمیان دربست شاپور سحر
سرخیزهلغتنامه دهخداسرخیزه . [ س ُ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) سرخجه که نوعی از حصبه باشد و آن جوششی باشد که بیشتر طفلان را بهم رسد. (برهان ). رجوع به سرخجه شود.
البوغبیشواژهنامه آزاد(عربی) خانوادۀ سحرخیز؛ نام طایفه ای از عشایر عرب خوزستان. البوغبیش از ترکیب دو کلمۀ آل به معنی خاندان یا خانواده، و غبیش از ریشۀ غبشه به معنی صبحگاه تشکیل شده ا