لغتنامه دهخدا
سازش . [ زِ ] (اِمص ) عمل ساختن .سازگاری . سازواری . حسن سلوک . خوش رفتاری . سازندگی . هماهنگی . توافق . اتفاق و پیوستگی و مواصلت . (ناظم الاطباء). || تساهل . || آشتی . صلح (در اصطلاح وزارت خارجه ). (فرهنگستان ). تعهد و معاهده . || اتفاق از روی مکر و حیله . (ناظم الاطباء). ||