26 فرهنگ

740 مدخل


زیبنده

zibande

۱. سزاوار؛ شایسته.
۲. خوش‌نما؛ آراسته.
۳. زیبان؛ زیبا.

۱. برازنده، درخور، سزاوار، شایسته، شایسته، لایق، مستوجب، مناسب
۲. آراسته، چشمنواز، خوشنما

becoming, condign, fit, graceful, gracious, natty, suitable