لغتنامه دهخدا
زورمندی . [ م َ ] (حامص مرکب ) (از: زورمند +ی ، پسوند مصدری ) قوت . نیرومندی . توانایی . اعمال زورو فشار. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). دارای زور و نیرو بودن . زورآوری . چیره دستی . (فرهنگ فارسی معین ). قوت و قدرت و توانایی و جرأت . (ناظم الاطباء) : به