شاهتختهCarina, Car, Keelواژههای مصوب فرهنگستانصورت فلکی جنوبی و بخشی از صورت فلکی کهنکشتی که سهیل، دومین ستارۀ پرنور آسمان، را در بر میگیرد
جرنگ جرنگلغتنامه دهخداجرنگ جرنگ . [ ج ِ رِ ج ِ رِ ] (اِ صوت مرکب ) حکایت صوت مسکوکات طلا یا نقره ، آواز سکه . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به جرنگ شود.
زرنگیلغتنامه دهخدازرنگی . [ زَ رَ ] (حامص ) چابکی .چالاکی در کار. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || زیرکی . کاردانی . (یادداشت ایضاً). || حیله . گربزی . (یادداشت ایضاً). رجوع به زرنگ شود.
زرنگیدیکشنری فارسی به انگلیسیadroitness, art, astuteness, brightness, canniness, cleverness, ingenuity, policy, presence of mind, shrewdness
زرنگیفرهنگ مترادف و متضاد۱. جلد، چابکی، چالاکی، چستی، فرزی ۲. باهوشی، زیرکی ۳. رندی ۴. بیباکی ۵. زبردستی، مهارت ≠ تنبلی
زرنگیلغتنامه دهخدازرنگی . [ زَ رَ ] (حامص ) چابکی .چالاکی در کار. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || زیرکی . کاردانی . (یادداشت ایضاً). || حیله . گربزی . (یادداشت ایضاً). رجوع به زرنگ شود.
بازرنگیلغتنامه دهخدابازرنگی . [ ] (ص نسبی )منسوب به سلسله ای از پادشاهان محلی فارس که در استخر سلطنت داشتند. زن ساسان ، جد اردشیر، موسوم به رام بهشت ، دختر یکی از همین پادشاهان بازرنگی بوده است . گوزهر (گوچیهر) بازرنگی (طبری : جوزهر) پادشاهان همین سلسله ، منصب دژبانی (ارگ بذی ) دارابگرد را به ار