زرنگیفرهنگ مترادف و متضاد۱. جلد، چابکی، چالاکی، چستی، فرزی ۲. باهوشی، زیرکی ۳. رندی ۴. بیباکی ۵. زبردستی، مهارت ≠ تنبلی
زرنگیدیکشنری فارسی به انگلیسیadroitness, art, astuteness, brightness, canniness, cleverness, ingenuity, policy, presence of mind, shrewdness
زرنگیلغتنامه دهخدازرنگی . [ زَ رَ ] (حامص ) چابکی .چالاکی در کار. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || زیرکی . کاردانی . (یادداشت ایضاً). || حیله . گربزی . (یادداشت ایضاً). رجوع به زرنگ