زبورلغتنامه دهخدازبور. [ زَ ] (اِخ ) نام جد محمدبن عبداﷲبن زیاد زبوری ، و او را بمناسبت نام جدش زبوری نامند. (از لباب الانساب سمعانی ). رجوع به زبوری شود.
زبورلغتنامه دهخدازبور. [ زَ ] (ع اِ) زبان جرهم بن فالج و فرزندان او. و ایشان دومین قومند که در «عربه » با زبانی جدید سخن گفتند. یاقوت گوید: دومین زبانی که خداوند بشر را بدان زبا
زبورلغتنامه دهخدازبور. [ زَ ] (ع ص ، اِ) نبشته . فعول است بمعنی مفعول . ج ، زبر ککتب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کتاب بمعنی مزبور یعنی مکتوب . ج ، زبر. (اقرب الموارد). نبشته .
زبورلغتنامه دهخدازبور. [ زُ ] (ع اِ) کتابها. ج ِ زِبْر، بمعنی کتاب . (از اقرب الموارد). نبشته ها. ج ِ زبر، نبشته . (منتهی الارب ). جمع زبر است بمعنی مزبور و بدین معنی است قراءة
زبورفرهنگ انتشارات معین(زَ) [ معر. ] (اِ.) 1 - نوشته ، کتاب . 2 - نام کتاب حضرت داوود از پیامبران بنی اسرائیل .
زَّبُورِفرهنگ واژگان قرآنکتابي که مشتمل بر حکمتها و مواعظ باشد (در قرآن به کتاب حضرت داوود علي نبينا وعليه السلام اطلاق شده و زبور مشتمل بر پيشگوييها و حمد و تمجيد و دعا بوده است )
زبوریلغتنامه دهخدازبوری . [ زَ ] (اِخ ) محمدبن عبداﷲبن زیاد بغدادی ، مکنی به ابواحمد. از محمدبن غالب تمتام و ابوبکر عبداﷲبن ابی الدنیا و جعفربن محمد ... و احمدبن موسی النجار سماع
زبوریلغتنامه دهخدازبوری . [ زَ ] (ص نسبی ) نسبت است به زبور که نام شخصی است و یکی از اولاد او نیز با همین نسبت شهرت دارد.(از لباب الانساب سمعانی ). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
زبرجدلغتنامه دهخدازبرجد. [ زَ ب َ ج َ ] (اِ) نوعی زمرد باشد و آن از جمله ٔ جواهرات و طبیعتش سرد و خشک است در دوم .(برهان قاطع). سنگی است گرانبها. فارسی آن نیز زبرجد است . (از تفس
زَّبُورِفرهنگ واژگان قرآنکتابي که مشتمل بر حکمتها و مواعظ باشد (در قرآن به کتاب حضرت داوود علي نبينا وعليه السلام اطلاق شده و زبور مشتمل بر پيشگوييها و حمد و تمجيد و دعا بوده است )
زبوریلغتنامه دهخدازبوری . [ زَ ] (ص نسبی ) نسبت است به زبور که نام شخصی است و یکی از اولاد او نیز با همین نسبت شهرت دارد.(از لباب الانساب سمعانی ). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
زبوریلغتنامه دهخدازبوری . [ زَ ] (اِخ ) محمدبن عبداﷲبن زیاد بغدادی ، مکنی به ابواحمد. از محمدبن غالب تمتام و ابوبکر عبداﷲبن ابی الدنیا و جعفربن محمد ... و احمدبن موسی النجار سماع
زُبُرِفرهنگ واژگان قرآنکتابها - جمع زبور و زبور به معناي زبور به معناي کتابي است که مشتمل بر حکمتها و مواعظ باشد