رویینسازpassivatorواژههای مصوب فرهنگستانهریک از بازدارندههای خوردگی که پتانسیل فلز را مثبتتر میکنند و از خوردگی آن میکاهند
روانسازفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی روغن، روغن موتور، گریس، واسکازین، آب صابون [تراشکاری]، وازلین، تف، مرهم لوبریکانت
روانساز آلیاژیalloy fluxواژههای مصوب فرهنگستانپودری متشکل از عناصر واکنشدهنده با فلز پرکن، برای تهیۀ آلیاژ موردنظر در فلز جوش