رنیملغتنامه دهخدارنیم . [ رَ ] (ع مص ) کشیدن و نیکو کردن آواز. (منتهی الارب ). با طرب برآوردن صوت . (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة). ترنیم . (از معجم متن اللغه ). رجوع به
رنیمفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهفلزی نقرهای، سنگین، کمیاب، و شبیه پلاتین که در مقابل حرارت مقاوم است و در ساخت لامپها و ترموکوپلها و نیز به عنوان کاتالیزور به کار میرود.
رایملغتنامه دهخدارایم . [ ی ِ ] (ع ص ، اِ) رائم . شتر ماده ٔ مهربان بر بچه و پوست آکنده بکاه آن . (از آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از المنجد) (ناظم الاطباء). |
رایمةلغتنامه دهخدارایمة. [ ی ِ م َ ] (ع ص ، اِ) رائمة. مؤنث رایم . شترماده ٔ مهربان بر بچه و بر پوست آکنده از کاه بچه . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). و
رتیمةلغتنامه دهخدارتیمة. [ رَ م َ ] (ع اِ) بمعنی رتمة است که رشته باشد. ج ، رَتایِم ، رِتام . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رشته ای باشد که بر انگشت بندند تا بدان چیزی یاد آید. ج ،
رتیملغتنامه دهخدارتیم . [ رَ ] (ع ص ، اِ) سیر نرم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رفتار و سیر بطی ٔ. (ازناظم الاطباء). گردش ِ کُنْد. (از اقرب الموارد). || مرد شکسته بینی . (منتهی ا
رایملغتنامه دهخدارایم . [ ی ِ ] (ع ص ، اِ) رائم . شتر ماده ٔ مهربان بر بچه و پوست آکنده بکاه آن . (از آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از المنجد) (ناظم الاطباء). |
رایمةلغتنامه دهخدارایمة. [ ی ِ م َ ] (ع ص ، اِ) رائمة. مؤنث رایم . شترماده ٔ مهربان بر بچه و بر پوست آکنده از کاه بچه . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). و
رتیمةلغتنامه دهخدارتیمة. [ رَ م َ ] (ع اِ) بمعنی رتمة است که رشته باشد. ج ، رَتایِم ، رِتام . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رشته ای باشد که بر انگشت بندند تا بدان چیزی یاد آید. ج ،
رتیملغتنامه دهخدارتیم . [ رَ ] (ع ص ، اِ) سیر نرم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رفتار و سیر بطی ٔ. (ازناظم الاطباء). گردش ِ کُنْد. (از اقرب الموارد). || مرد شکسته بینی . (منتهی ا