رندان خاک بیزلغتنامه دهخدارندان خاک بیز. [ رِ دا ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه ازباریک بینان و دقیق نظران و کسانی که دقیقه ای از دقایق تحقیقات را فرونگذارند. (برهان قاطع) (آنندراج ).
چرندگانلغتنامه دهخداچرندگان .[ چ َ رَ دَ / دِ ] (اِ) ج ِ چرنده . مقابل پرندگان ، بی آنکه شامل حیوانات بحری شود. رجوع به چرنده شود.
پرندگانAvesواژههای مصوب فرهنگستانجانوران مهرهداری که همگی ازطریق تخمگذاری زادآوری میکنند و بدنشان با پر پوشیده شده و اندامهای جلوی آنها تبدیل به بال شده است
پرندگانفرهنگ فارسی معین(پَ رَ دِ) (اِ.) جِ پرنده ؛ ردة بزرگی از شاخة ذی فقاران که خون گرمند و بدنشان دارای حرارت ثابتی است و اندام های جلو آن ها به علت پرواز در هوا به صورت بال درآمده و بدنشان نیز پوشیده از پر می باشد، طیور.
پرندگانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ن، پرنده، مرغ▼، جوجه، حیوان جوان پرستو، گنجشک، کلاغ، زاغ، سار، بلبل، هزاردستان، قناری، چلچله پرندگان آبی، مرغابی، غاز، اردک، قو، پنگوئن، مرغ ماهیخوار، حواصیل، پلیکان کبوتر، قمری، کبوتر نامهرسان فاخته، کوکو، مرغ عشق، هدهد، مرغ سلیمان، دارکوب شترمرغ، بوقلمون، طاووس، جغد، بوف، خفاش، ش
پورندانلغتنامه دهخداپورندان . [ رَ ] (اِخ ) نام یکی از ییلاقات اشکور گیلان . (سفرنامه ٔ رابینو بخش انگلیسی ص 21).
لارندانلغتنامه دهخدالارندان . [ ] (اِخ ) شهرکی است به ناحیت پارس از حدود ارگان ، با نعمت فراخ و هوای خوش . (حدود العالم ).
ورندانلغتنامه دهخداورندان . [ وَ رَ ] (اِخ ) نام مشهورترین و بزرگترین شهر مکران است . (معجم البلدان ) (انجمن آرا).
ارندانلغتنامه دهخداارندان . [ اَ رَ ] (اِ) انکار و حاشا. (برهان ) : خلق درنیافتند وی را مهجور کردند و برخاستند بانکار و ارندان . (از طبقات پیر هرات خواجه عبداﷲ انصاری از جهانگیری و فرهنگ رشیدی و شعوری ).