رصرصةلغتنامه دهخدارصرصة. [ رَ رَ ص َ ](ع مص ) استوار و محکم کردن بنا را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || ثبات وقرار ورزیدن در جایی . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). ثبات و سکنی گزیدن در جایی . (از اقرب الموارد).
رسرسةلغتنامه دهخدارسرسة.[ رَ رَ س َ ] (ع مص ) جنبیدن شتر تا برخیزد: رسرس البعیر رسرسةً. (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). جنبیدن شتر برای برخاستن ، و آن لغتی است در رصرصة. (از اقرب الموارد). و رجوع به رصرصة شود.
رشرشةلغتنامه دهخدارشرشة. [ رَ رَ ش َ ] (ع اِ) رشرش . نان خشک نرم . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). رجوع به رشرش و رشراش رشراشة شود.
رشرشةلغتنامه دهخدارشرشة. [ رَ رَ ش َ ] (ع مص ) نرمی . (منتهی الارب ): رشرشه ٔ چیزی ؛ استرخا و نرمی آن . || فرودآمدن به کسی که بترسند از وی . (از اقرب الموارد). توانستن تو به کسی که می ترسی او را. (منتهی الارب ).
رسرسةلغتنامه دهخدارسرسة.[ رَ رَ س َ ] (ع مص ) جنبیدن شتر تا برخیزد: رسرس البعیر رسرسةً. (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). جنبیدن شتر برای برخاستن ، و آن لغتی است در رصرصة. (از اقرب الموارد). و رجوع به رصرصة شود.