رخالغتنامه دهخدارخا. [ رَ ] (ع اِمص ) نرمی و سستی و ضعف . (ناظم الاطباء). سستی و نرمی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آسانی . (برهان ). نرمی و سستی و فراخی عیش . (ازمنتخب و صراح ا
رخالغتنامه دهخدارخا. [ رَ ] (ع مص ) سست و نرم گردیدن . (ناظم الاطباء). سست شدن . (دهار). و رجوع به رخاء شود.
رخامدیکشنری عربی به فارسیسنگ مرمر , تيله , گلوله شيشه اي , تيله بازي , مرمري , رنگ ابري زدن , مرمرنماکردن
رخاءلغتنامه دهخدارخاء. [ رَ ] (ع مص ) سست و نرم گردیدن . (ناظم الاطباء). سست و نرم شدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و رجوع به رَخا شود. || فراخ زیست شدن .
رخاءلغتنامه دهخدارخاء. [ رُ ] (ع اِمص ) رَخاء. سستی و نرمی .(ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). و رجوع به رخا شود. || (ص ، اِ) باد نرم . (دهار) (ترجمان القرآن ). باد نرم . قال اﷲ تعا