ربانیونلغتنامه دهخداربانیون . [ رَب ْ با نی یو ] (ع ص نسبی ، اِ) ج ِ ربانی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ) (مهذب الاسماء). عبرانیه ٔ معرب است زیرا عرب آن را نمیشناسد. (از حاشیه ٔ تاج العروس ، ذیل رهبان ). و رجوع به ربانی و رب شود.
رَّبَّانِيُّونَفرهنگ واژگان قرآنکساني که اختصاص و ارتباطش با رب شديد و اشتغالش به عبادت او بسيار است اصطلاحاً به فقهاي يهود نيز گفته مي شود
ربانیینلغتنامه دهخداربانیین . [ رَب ْ با نی یی ] (ع اِ) ج ِ رَبّانی ّ در حالت نصب و جر. (ترجمان عادل بن علی ). رجوع به ربانی شود.
رَبَّانِيِّينَفرهنگ واژگان قرآنکساني که اختصاص و ارتباطش با رب شديد و اشتغالش به عبادت او بسيار است اصطلاحاً به فقهاي يهود نيز گفته مي شود
رابنانلغتنامه دهخدارابنان . [ ب ِ ] (ع اِ) تثنیه ٔ رابن . رجوع به رابن و المعرب جوالیقی ص 159 و 313 شود.
گامالیللغتنامه دهخداگامالیل . [ ی ِ ] (اِخ ) یهودی عضو محکمه ٔ جنائی بیت المقدس ، یکی از بزرگان ربانیون (قرن اول ).
ربانیلغتنامه دهخداربانی . [ رَب ْ با ] (از ع ، ص نسبی ) مخفف رَبّانی ّ منسوب به رب . (از متن اللغة) (از منتهی الارب ). خدایی . یزدانی . ایزدی : ترا گفتند ازین بازار بگذر خاک بیزی کن که اینجاریزها ریزند صرافان ربانی . خاقانی .اما بی
قربانیونلغتنامه دهخداقربانیون . [ ق َ ] (معرب ، اِ) نوعی از بابونه است ، و به فارسی گاوچشم میگویند، و به عربی عین البقر. ناسور را نافع است . (برهان ) (آنندراج ).
فربانیونلغتنامه دهخدافربانیون . [ ف َ ] (معرب ، اِ) به لغت یونانی ، گلی است که بیرونش سفید و اندرونش زرد است و به عربی عین البقر و اقحوان گویند. (برهان ). اقحوان است . (فهرست مخزن الادویه ).