دیرینهاقیانوسشناسی،اقیانوسشناسی دیرینهایpaleoceanographyواژههای مصوب فرهنگستانمطالعة تاریخی فرایندهای اقیانوسی، بهویژه پیشینة اشکال حیات در دریاهای باستانی و شرایط آب آنها
درنهلغتنامه دهخدادرنه . [ دَ رِ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سلگی شهرستان نهاوند واقع در 14 هزارگزی باختر شهر نهاوند و کنار رودخانه ٔ سهراب کیان ، با 430 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایرا
درنهلغتنامه دهخدادرنه . [ دُ ن َ / ن ِ ] (اِ) دانه ای است املس و مدور که در میان برنج بهم رسد و به عربی اُرز خوانند. (لغت محلی شوشتر، خطی ). || تازیانه را گویند و آن چیزی است که از تارهای آهن یا از ریسمان و ابریشم تابیده ٔ چندلا بافند بمثابه ٔ گیسوان و بر آنه
درنهلغتنامه دهخدادرنه .[ دِ ن َ ] (اِخ ) شهری است واقع بر ساحل شمالی سیرنائیک ، لیبی ، بندر کنار مدیترانه و از مراکز کاروانی . در ایام باستانی مهاجرنشین یونانی بوده . در 96 ق .م . جزء متصرفات رومیان شد. ودر 1805 م . «و. ایتن
راسخدیکشنری عربی به فارسیفنا ناپذير , از ميان نرفتني , نابود نشدني , ديرنه , ريشه کرده , معتاد , سر سخت , کينه اميز
میدان دادنلغتنامه دهخدامیدان دادن . [ م َ / م ِ دَ ] (مص مرکب ) مجال دادن برای خودنمائی و اظهار وجود و اعمال نیات و اجرای مقاصد. || جای خالی کردن برای کسی از روی تعظیم . (غیاث ). جای خالی کردن برای کسی از روی تعظیم و خود را به کنار کشیدن . (آنندراج ). تعظیم کردن .
شرمسارلغتنامه دهخداشرمسار. [ ش َ ] (ص مرکب ) شرمنده و منفعل و خجل . (ناظم الاطباء). سرافکنده . آزرمگین . شرمگین . خجلان . (یادداشت مؤلف ). شرم زده . شرمنده . شرمگین . (آنندراج ). شرمنده . (شرفنامه ٔ منیری ) : شکر و سیم پیش همت اواز من و شعر شرمسارتر است . <p