دنگاللغتنامه دهخدادنگال . [ دَ ](ص نسبی ) (از: دنگ ، آلت برنج کوبی + َال ، پسوند نسبت ) اسب درازگردن بی اندام . (آنندراج ). || سخت فراخ و بزرگ : اتاقی دنگال ؛ خانه ٔ سخت فراخ . اتاقی بغایت فراخ و بزرگ با سقفی بلند. (یادداشت مؤلف ).
دنیاچاللغتنامه دهخدادنیاچال . [ دِن ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پره سر طالشدولاب بخش رضوانده شهرستان طوالش با 335 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ دنیاچال است . 12 باب دکان و پاسگاه ژاندارمری دارد. راه آن اتومبیلرو است . بنای مسجد
دنگالیلغتنامه دهخدادنگالی . [ دَ ] (حامص مرکب ) صفت دنگال : اتاقهای به آن دنگالی همه خالی افتاده است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دنگال شود.
دنگاللغتنامه دهخدادنگال . [ دَ ](ص نسبی ) (از: دنگ ، آلت برنج کوبی + َال ، پسوند نسبت ) اسب درازگردن بی اندام . (آنندراج ). || سخت فراخ و بزرگ : اتاقی دنگال ؛ خانه ٔ سخت فراخ . اتاقی بغایت فراخ و بزرگ با سقفی بلند. (یادداشت مؤلف ).