دَرنِشینhatch-rest bar, ledge bar, hatch-rest section, hatch bearer, hatch-ledge bar, hatch zeeواژههای مصوب فرهنگستاننبشی فلزی به شکل Z که بهعنوان پایة نگهدارندة درِ انبار، دورتادور دهانة آن نصب میشود
دگرنشینیmetastasisواژههای مصوب فرهنگستانانتقال بیماری، عموماً سرطان، از نقطهای از بدن به نقطهای دیگر درحالیکه پیوند مستقیمی میان آنها وجود ندارد
دَرنشانی پوششیepithelial inlay, Esser's operationواژههای مصوب فرهنگستانروشی برای پوششدهی کامل یک زخم عمیق ازطریق پر کردن زخم با پیوندینۀ پوششی
پژوندلغتنامه دهخداپژوند. [ پ َ وَ ] (اِ) چوبی باشد که در پس در گذارند تا در گشوده نگرددو چوب گازران را نیز گویند و کنایه از مردم پس درنشین و دیوث باشد و به این معنی به فتح اول و ثانی هم آمده است . (برهان قاطع). و نیز رجوع به پژاوند شود.