دوگانهدیکشنری فارسی به انگلیسیbi-, bilateral, binary, double, conjugate, di- , double-barreled, double-edged, dual, twofold, twin
دوگانهلغتنامه دهخدادوگانه . [ دُ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) عدد دو. (ناظم الاطباء). عدد دو که نصف آن یک است . (لغت محلی شوشتر) (از برهان ). دو عدد. (انجمن آرا) (آنندراج ) (از
دوگانهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد دوگانه، دوتایی، دولا، دودویی، دوقلو مشرک، زندیق، دوتاپرست توأم دوم، ثانی، جفت، تالی دوطرفه، دووجهی سایدبایساید دوزیستان دوبرابر متقارن
دوگانهسوزbi-fuelواژههای مصوب فرهنگستانویژگی خودروی که امکان مصرف دو نوع سوخت مختلف را بهصورت مجزا داشته باشد و در هر زمان فقط یکی از این دو نوع سوخت وارد موتور آن شود
دوگانهشدگی واکهdiphthongizationواژههای مصوب فرهنگستانفرایند تبدیل واکۀ ساده به واکۀ مرکب متـ . دوگانهشدگی مصوت
دوگانهگراییdualismواژههای مصوب فرهنگستانباور به اینکه ذهن و بدن دو قلمروِ مستقل با دو جوهر متمایزند که با یکدیگر تعامل دارند