دولالغتنامه دهخدادولا. (اِ) سبوی آب . (فرهنگ اوبهی ) (از لغت فرس اسدی ). سبویی که در آن آب یا شراب کنند. (ناظم الاطباء). سبوی آب و شراب را گویند. (برهان ) : ز دولا کرد آب اندر خ
دولالغتنامه دهخدادولا. [ دُ ] (ص مرکب ) دوتاه . (ناظم الاطباء). کوز. کوژ. منحنی . دوتاه . دوتا. خم . بخم . خمیده . دوتو. دوتوی . دوته . (یادداشت مؤلف ). || مضاعف و دولای . (ناظ
دولعلغتنامه دهخدادولع. [ دَ ل َ ] (ع ص ، اِ) راه فراخ و نرم . (ناظم الاطباء) از (منتهی الارب ) (آنندراج ).