دوزخیلغتنامه دهخدادوزخی . [ زَ ] (ص نسبی ) منسوب به دوزخ . (آنندراج ) (غیاث ). کسی که در دوزخ جای دارد. ج ، دوزخیان . (ناظم الاطباء). ازاهل دوزخ . جهنمی . اهل جهنم . از دوزخ . آن کس که در دوزخ است . مقابل بهشتی . (یادداشت مؤلف ) : حاسداهرگز نبینی تا تو باشی روی عقل
دوزخی رویلغتنامه دهخدادوزخی روی . [ زَ ] (ص مرکب ) که روی چون روی دوزخیان دارد. که رویش همانند روی اهل جهنم زشت و سیاه است . (از یادداشت مؤلف ) : وزآن پس بپرسید از آن ترک زشت که ای دوزخی روی دور از بهشت .فردوسی .
مزگتیلغتنامه دهخدامزگتی . [ م َ گ ِ ] (ص نسبی ) متعبد. مسلم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : سخن دوزخی را بهشتی کندسخن مزگتی را کنشتی کند. اسدی (لغت نامه ٔ چ اقبال ص 51).راهی است اینکه همبر باشد در ا
کنشتیلغتنامه دهخداکنشتی . [ ک ِ ن ِ ] (ص نسبی ) منسوب به کنشت : بتی رخسار او همرنگ یاقوت میی بر گونه ٔ جامه ٔ کنشتی . دقیقی (از احوال و اشعار رودکی ج 3 ص 1277).سخن
دوزخیلغتنامه دهخدادوزخی . [ زَ ] (ص نسبی ) منسوب به دوزخ . (آنندراج ) (غیاث ). کسی که در دوزخ جای دارد. ج ، دوزخیان . (ناظم الاطباء). ازاهل دوزخ . جهنمی . اهل جهنم . از دوزخ . آن کس که در دوزخ است . مقابل بهشتی . (یادداشت مؤلف ) : حاسداهرگز نبینی تا تو باشی روی عقل
ساقیلغتنامه دهخداساقی .(اِخ ) نام او حاج محمد زمان متخلص به ساقی فرزند کلبعلیخان جلایر کلاتی است که پدرانش در کلات خراسان حکومت داشتند. وی در جوانی به تحصیل فنون پرداخت و در جاده ٔ طریقت گام نهاد و به محمد اسماعیل ازغدی متخلص به وجدی دست ارادت داد. آنگاه به اعتاب مقدسه شتافت وخدمت بسیاری از ب
ابوشعیبلغتنامه دهخداابوشعیب . [ اَ ش ُ ع َ ] (اِخ ) هروی . صالح بن محمّد. یکی از اعاظم شعرای روزگار سامانیان و چنانکه در تذکره ها آمده است وی آخر عهدرودکی را دریافته است و از سوء حظّ از اشعار او جز قطعه ای در تذاکر و ابیاتی چند در لغت نامه ها چیزی به جای نمانده است . و منوچهری آنجا که آرزو میکند
دوزخیلغتنامه دهخدادوزخی . [ زَ ] (ص نسبی ) منسوب به دوزخ . (آنندراج ) (غیاث ). کسی که در دوزخ جای دارد. ج ، دوزخیان . (ناظم الاطباء). ازاهل دوزخ . جهنمی . اهل جهنم . از دوزخ . آن کس که در دوزخ است . مقابل بهشتی . (یادداشت مؤلف ) : حاسداهرگز نبینی تا تو باشی روی عقل
دوزخیلغتنامه دهخدادوزخی . [ زَ ] (ص نسبی ) منسوب به دوزخ . (آنندراج ) (غیاث ). کسی که در دوزخ جای دارد. ج ، دوزخیان . (ناظم الاطباء). ازاهل دوزخ . جهنمی . اهل جهنم . از دوزخ . آن کس که در دوزخ است . مقابل بهشتی . (یادداشت مؤلف ) : حاسداهرگز نبینی تا تو باشی روی عقل