ذوبطنلغتنامه دهخداذوبطن . [ ب َ ] (ع اِ مرکب ) هرچه در شکم باشد از فضول و جز آن : ذوبطن مراءة؛ جنین او. ذوبطن دجاجة؛ خایه ٔ او: القت المراءة ذابطنها؛ زن بزاد. القت الدجاجة ذابطنها؛ ماکیان بیضه نهاد.- امثال :الذئب ُ یغبط بذی بطنه ؛ لانه
گودی دوبطنیdigastric fossaواژههای مصوب فرهنگستانفرورفتگی در سطح داخلی ناحیۀ قدامی تنۀ فک پایین در دو سوی خط میانی که بطن قدامی عضلۀ دوبطنی (digastric muscle) به آن متصل میشود