دریغ داشتنلغتنامه دهخدادریغ داشتن . [ دِ / دَ ت َ ] (مص مرکب ) بازداشتن و منع کردن و رد کردن و ابا کردن و امتناع نمودن و امساک کردن و نگاه داشتن . (ناظم الاطباء). مضایقه نمودن . (آنند
دریغ کردنلغتنامه دهخدادریغ کردن . [ دِ / دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دریغ داشتن . مضایقه کردن . ندادن چیزی یا از چیزی به کسی . کوتاهی کردن . خویشتن داری کردن . امتناع و مخالفت کردن . منع
sparedدیکشنری انگلیسی به فارسیترسوندم، دریغ داشتن، چشم پوشیدن از، بخشیدن، برای یدکی نگاه داشتن، در ذخیره نگاه داشتن
withheldدیکشنری انگلیسی به فارسیمتوقف شد، دریغ داشتن، منع کردن، خود داری کردن، نگاه داشتن، مضایقه داشتن
withholdsدیکشنری انگلیسی به فارسیمحروم می شود، دریغ داشتن، منع کردن، خود داری کردن، نگاه داشتن، مضایقه داشتن